موفقيت چه شكلي است؟
به احتمال زياد زماني كه شما به اين سوال فكر مي كنيد، فقط چندتا از مشخصه هاي موفقيت در ذهن شما مي آيد. احتمالا تصوير رئيسي كه تا نصفه شب مشغول كار است يا تصوير كسي كه در ايام تعطيلات مشتاق و در عين حال آرام بنظر مي رسد، در ذهن شما بوجود مي آيد. احتمالا شما خودتان هم ديدگاهي شخصي تر و مدرن تراز اينكه موفقيت چه شكلي است در ذهن داريد.
از آنجايي كه فرهنگ كاري پيشرفت كرده است و چهره نمونه ي يك كارآفرين يا مدير با گسترده شدن شامل تعداد زيادي افراد شده است كه به دنبال آزادي و به دنبال كنترل زندگي خود هستند، كه اين قضيه باعث شده است بسياري از خود بپرسند: آنها چگونه اين كارها را انجام مي دهند؟
نگاهي به اين ليست ما از افراد موفق بياندازيد. اين افراد كارآفرين، نويسنده، سازندگان و سخنگوياني هستند كه راه را طي كرده اند_ آنها با تلاش خود به موفقيت دست يافته اند و ما اميدواريم آنها براي شما منبع الهامي باشند تا بتوانيد مرحله بعدي از موفقيت خود را بسازيد.
1.لورن اسميت برودنويسنده "پنجمين دوره سه ماهه" ، بنيگذار مشاوره پنجمين دوره سه ماهه
تعريف موفقيت
موسسه معيار من براي سنجش ميزان موفقيتم است. به همين سادگي.
موفقيت يعني قادر باشيم با شيوه خود آزادانه كارها را انجام دهيم._ چه به عنوان كارآفريني كه ساعاتي را به كار و ساعاتي را به وظايفش به عنوان مادر اختصاص مي دهد يا در محل كار سنتي تر، جايي كه شما با چالش هايي روبرو مي شويد، چيزي را كه مي خواهيد درخواست كنيد واين گونه فرهنگ را براي خود و اطرافيانتان بهبود بخشيد.
زماني كه متوجه موفقيت شديد
زماني كه پيشنهاد گلدمن سچز را رد كردم. آنها از من ميخواستند تا بصورت مجاني سميناري راجع به توسعه كسب و كار را براي مشتريان بالقوه كه خانم بودند، ارائه دهم.
باور كنيد، من عاشق اعتباري بودم كه با قرار گرفتن آرم آنان در وبسايتم به عنوان مشتري مي توانستم بدست بياورم، اما من به هيچ عنوان نمي توانستم جلوي يك جمعيت پر از كارآفرين زن بايستم و از اختلاف دستمزد و تاواني كه به خاطر مادر بودن به زنان تحميل مي شد سخن بگويم در حالي كه خود دستمزدي از اين سمينار دريافت نمي كردم.
در آن هنگام نه گفتن كار سختي بود اما روز بعد متوجه شدم كه چه از نظر اخلاقي و چه از نظر مالي تصميم درستي گرفته ام و به هدف بزرگي از كسب و كار رسيده ام.
بعد از ان لحظه، هميشه از اين جمله استفاده كرده ام:
"من دستمزد كاهش يافته خود و كارهاي بدون دستمزدم را براي انجمن هايي نگه مي دارم كه بدون بهره و با منابع كم كار مي كنند." اين كار جواب ميده!
انگيزه براي موفقيت
بچه هايم. انگيزه من اين بود كه كار خوبي در دنيا انجام دهم و نيازهاي پسرانم را تامين كنم.اين ها همچنان انگيزه من هستند اما از زماني كه آنها كمي بزرگتر شده اند، ضرورت سرمشق گيري از انگيزه، ثبات و استحكام، پشتكار و عدالت اجتماعي به طرز وحشتناكي رشد كرده است. آنها الان 7 و 10 سالشان است و من از الان ميبينم كه مدت زمان وقت گذراندن آنان در آغوش مادرانه من رو به كاهش است. من ميخواهم موفق شوم تا به آنها انگيزه دهم كه روزي كار بزرگ و معناداري انجام دهند و بتوانند اهميت طرفداري از زنان و آنهايي كه از امتيازاتي كه خودشان از آن برخوردار بودند بي بهره بوده اند را درك كنند.
2.جنيس تيلور
موسس مزو (Mazu)
زماني كه متوجه موفقيت شديد
جالب است كه من هرگز احساس نكردم كه به آن لحظه دست پيدا كرده ام. نعمت و نفرين كارآفرين بودن هميشه به دنبال شماست. پس از سالها دويدن براي رسيدن، من تصميم گرفتم كه از اين روند كشف هاي روزانه لذت ببرم. هر روز چالش جديدي با خود دارد كه در نهايت به شادماني پيروزي در اين چالش و شكر زنده بودن ختم مي شود.
من در كارم چندين بار به نقطه ايي رسيدم كه تصميم گرفتم اين كار را رها كنم و به كار پيشخدمتي برگردم ولي هر زمان كه اين تصميم را مي گرفتم، اتفاق فوق العاده ايي مي افتاد. اين يك مسير است و موفقيت در همين مسير واقع شده است.
زماني كه موفقيت با زندگي شما نمي سازد
فكر كنم سخت ترين قسمت حل مشكل در زندگي، دانستن زماني است كه بايد دست از آن كشيد و آن را به دست زندگي سپرد.
در خانه، سعي مي كنم به دخترانم بياموزم كه آرزو ها ممكن هستند و مي توانند به واقعيت تبديل شوند اما رسيدن به آرزوها ساده نيست. شما بايد حاضر شويد روي خودتان كار كنيد و تغييرات لازم را ايجاد كنيد و ذهن خود را پالايش دهيد تا بتوانيد براي حل مشكل بيشتر ازتخيلات تان استفاده كنيد.
دختران من حالا مي بينند كه چگونه يك رويا را مي توان به واقعيت تبديل كرد و آنها از نزديك شاهد اين قضيه هستند كه بله، زنان نيز ميتوانند آرزوها و روياهايي داشته باشند كه با فرهنگ كنوني در تضاد اند. به عنوان يك مادر، اين را وظيفه خود مي دانم كه به دخترانم نه تنها روند كار، بلكه حس خوبي كه در آينده مي توان نسبت به خودي كه بدل شده اند داشته باشند را نشان دهم.
ديگران موفقيت شما را چگونه مي بينند
براي من، موفقيت هرگز پول، خانه، پول نقد و معيارهاي بيروني نبوده است.
مدت ها پيش، من با هيچ بزرگ شدم، مادرم 3 شغل داشت و من در سالهاي جواني ام معتقد بودم كه اگر فقط مي توانستم پول دربياورم، آدم خوشحالي مي شدم. خب، من شروع به پول درآوردن كردم اما اين حس ناراحتي همچنان همراهم بود.
بعد از مدتي، متوجه شدم كه تمامي تلاش هاي من براي هدفي بوده است و سپس مشكلي را كه براي حل آن به دنيا آمده بودم را عميقا درك و حس كردم.
من باور دارم ذاتا در وجود هر شخصي مشكلي/هدفي وجود دارد كه فقط خود آن شخص مي تواند آن را حل كند. من از اين درك عميق و از اين حس رضايت مندي انرژي گرفتم كه مشكلي را كه براي آن به دنيا آمده ام را حل كنم. هدفم فوق العاده نيست اما عميقا مرا راضي مي كند.
انگيزه براي موفقيت
بيشتر مرگ. ميدانم گفتنش قشنگ نيست اما من اين را نيز ميدانم كه زمانم در اين دنيا محدود است. من سالهاي زيادي را در غم و اندوه، در خودي كه در شرايطي كه در آن بود گير كرده بود گذراندم. اما الان ميفهمم كه همه ي آن سختي ها براي اين بود كه من آماده شوم.
من در زندگي به خيلي چيزها برخورد كردم و نمي خواهم حتي يك روز از زندگي ام را هدر دهم. من يك حس فناپذيري در وجودم دارم و ميخواهم از هر لحظه از زندگي ام لذت ببرم. حتي اگر اين به اين معناست كه بايد اين سختي ها را طي كنم. من براي كاري كه براي آن به دنيا آمده بودم به بهترين نحو ممكن آماده بودم.
آخرين آرزوي من اين است كه دنيا زا با خوشنودي و با دستي پر ترك كنم. در هنگام رفتن بدانم كه از زندگي نهايت استفاده را كرده ام.
3.جان لين
موسس CELA _ اولين نقطه اوج براي شتاب دهنده ها
زماني كه متوجه موفقيت شديد
زماني كه از اولين فعاليت اقتصادي موفق خود بيرون آمدم، متوجه شدم من برند كسب وكار را معيار سنجش ارزش خود قرار داده ام _بدون اينكه استعداد ذاتي خود در فروش، برندينگ، ساخت بازار و مديريت را درك كنم.
بعد از اينكه كمپاني بعدي خود (CELA) را راه اندازي كردم، و براي اولين بار استعدادهاي خود را كشف كردم، براي اولين بار حس كردم كه در بلند مدت موفق خواهم شد.
تعريف موفقيت
موفقيت يك سيستم است، نه شرايط. يك جايگاه واقعي است كه همه بايد مرتبا آنرا تعيين و تعريف كنند. اين براي شكست هم صدق مي كند.
در CELA، مهمترين عنصر پيشرفت كه ما در بيش از 1000 كارآفرين بررسي كرده ايم كه برخي داراي آن و برخي فاقد آن بودند اين است: آن را تعريف كردن و دوباره هم بصورت مداوم و هم براساس معيار اندازه گيري آن را باز تعريف كردن است_ بسياري از مواقع، ما يك سري شاخص هاي كليدي عملكرد (KPI) را تعيين مي كنيم و آنها را معيار قرار مي دهيم در حالي كه، مسئله مهم چگونگي برخورد ما در زماني است كه كيفيت هدف ها از شاخص هاي عملكرد بالاتر روند، به اهداف برسيم و يا در رسيدن به اهداف شكست بخوريم.
زماني كه موفقيت با زندگي شما نمي سازد
ما اغلب موفقيت در كار و حرفه را موفقيت مي ناميم. در حالي كه استاندارد واقعي براي اندازه گيري موفقيت پايدار و خوشحالي و پيشرفت، ميزاني است كه ما به فعاليت ها، زمان و منابع ديگري كه جدا از كار ما هستند اجازه مي دهيم تا انرژي لازم براي كار را در ما ايجاد كنند.
اگر زندگي شما با اولويت كاري شما در تضاد است، پس اولويت هاي كاري شما اشتباه اند.
ديگران موفقيت شما را چگونه مي بينند
اين موضوع به دوستي هاي بلند مدت و روابط خانوادگي من آسيب زده و از پيشرفت من در ارتباطات شخصي جلوگيري كرده است. نه به اين دليل كه به خاطر شغلم وقت و توجه كافي به اين افراد نداشته ام، بلكه مشكل در اين بود كه كسي كار مرا درك نمي كرد.
درسي كه من گرفتم: درك اين كه كاري را چگونه و براي چه انجام مي دهيد بجاي اينكه آن را با موفقيت به پايان برسانيد براي شما مهمتر است تا ديگران.
انگيزه براي موفقيت
يك پاداش احساسي است ديدن اين كه ارائه، سيستم يا تجربه ايي كه شما خلق كرده ايد مكررا بتواند براي ديگران مشكل گشا باشد. اين حس غيرواقعي و فوق العاده است.